امیر سرافراز ارتش اسلام شهید سرلشگر ولی اله فلاحی
تبلیغات
امیر سرافراز ارتش اسلام شهید سرلشگر ولی اله فلاحی

http://persian-patogh.persiangig.com/mochan-geles/7d0d25bfcaa1421c2931a4f0387462aa_L.jpg

شهيد سرلشکر، ولي الله فلاحي، به سال 1310 خورشيدي، در  کولج شهرستان طالقان به دنيا آمد.

چهارده ساله بود که براي ادامه تحصيل به تهران رفت. سه سال اول دوره متوسطه را در دبيرستان علامه گذراند و سه سال دوم را در دبيرستان نظام.

در مهرماه سال 1330 به دانشکده افسري رفت. دوره کارشناسي علوم و فنون نظامي را سه ساله تمام کرد و با درجه ستوان دومي، خدمت خود را در نيروي زمين ارتش- در لشکر 92 زرهي اهواز- شروع کرد.

به سال 1337 به تهران بازگشت و در سمت فرماندهي گروهان دانشجويان و بعدتر، فرماندهي گردان دانشجويان دانشگاه نظام وقت، انجام وظيفه کرد. سالهاي 39 تا 43 را در آمريکا، با طي دوره پرسنل نظامي و دوره عالي آجوداني گذراند. تجربيات او در آمريکا باعث شد که دوره مقدماتي آجوداني را به سال 1341 و دوره عالي را به سال 1343- در دانشگاه نظام وقت- تاسيس کند.

به سال 1348 افسر عمليات منظم دايره عمليات ستاد نيروي زميني بود که به او ابلاغ مي شود دوره فرماندهي و ستاد (دافوس) را بگذراند. پس از اتمام دوره دافوس، مديريت دانشکده و فرماندهي و ستاد به وي واگذار شد و هشت سال در اين مقام ماند. به سال 1351 به عنوان افسر ايراني ناظر صلح سازمان ملل در آتش بس ويتنام، با درجه سرهنگ دومي- به همراه گروه ديگري از افسران ايراني- به آن کشور رفت و تا اواسط سال 1353 در آنجا ماند.

پس از بازگشت از ويتنام، دو مرتبه در دانشکده فرماندهي و ستاد به تدريس ادامه داد تا آنکه به تاريخ 12 مهر 1357، به درجه سرتيپي ارتقا پيدا کرد و در سمت معاونت فرماندهي مرکز پياده شيراز مشغول کار شد.

حضور فلاحي در شيراز همزمان بود با مبارزات انقلابي مردم عليه رژيم پهلوي. اصرار و پيگيريهاي او باعث شد دستور حکومت نظامي در شيراز لغو شود. با اين حکم نيروهاي ارتش از سطح شهر جمع شدند و مسئوليت بر عهده شهرباني گذارده شد. فرمانده وقت مرکز پياده شيراز، سرلشکر ده پناه، به تاريخ 22 بهمن 1357 دستوري صادر مي کند با اين مضمون “شهرباني از تيراندازي به سمت مردم پرهيز کند”، اما به رغم اين دستور و بدون توجه به پيگيريهاي شهيد فلاحي مبني بر جلوگيري از برقراري حکومت نظامي در شيراز، مشتي انقلابي نماي شتابزده، مي گويند فلاحي ضد انقلاب است و او و خانواده اش را به قتل تهديد مي کنند.

با پيروزي انقلاب اسلامي، حکم بازنشستگي سرتيپ فلاحي صادر مي شود ولي با اصرار و حکم سپهبد شهيد قرني- اولين رئيس ستاد مشترک- و موافقت هاي شوراي عالي انقلاب اسلامي، به خدمت اعاده و با عنوان فرمانده نيروي زميني به خدمت خود در ارتش ادامه مي دهد.

در اواخر سال 1357، چند روز پس از انتصاب تيمسار فلاحي به فرماندهي نيروي زميني، گروهک هاي تجزيه طلب، پادگان سنندج را محاصره مي کنند. افسر نگهبان بلافاصله با کميته انقلاب تماس مي گيرد و دستور مي گيرد که با همان دو گروهان مستقر در پادگان مقاومت کند. صبح روز 25 اسفند 1357، تيمسار فلاحي از حمله به پادگان سنندج باخبر مي شود و با مراجعه به لشکر يکم گارد سابق مستقر در لويزان درصدد جمع آوري نيرو قرار مي گيرد و در عرض يک روز سه گردان سازماندهي مي کند و آنها را به کرمانشاه و بعد سنندج مي فرستد.

شش ماه بعد، در سحرگاه 24 مرداد 1358 شهر پاوه به محاصره گروهي نزديک به 5000 نفر مهاجم- که تعدادي از آنها چريک هاي مارکسيست فدايي خلق بودند- در مي آيد. تيمسار فلاحي به همراه شهيد دکتر مصطفي چمران و فرمانده سپاه پاسداران، با هلي کوپتر خود را به پاوه مي رسانند. دامنه تهاجم تا به سنندج کشيده شده است. از سنندج خبر مي رسد که يکي از گروهک هاي مسلح غيرقانوني مستقر در کردستان، با همکاري حزب دموکرات، زنان سنندج را به گروگان گرفته و با هجوم به پادگان، سربازان را خلع سلاح کرده است.

امام (ره) در 28 مرداد 1358 ابلاغ مي کنند که اشرار سريعا و با تمام قوا سرکوب شوند. سرانجام به ساعت 6 بامداد روز 28 مرداد 1358 شهر پاوه دوباره به دست نيروهاي ارتشي و بسيجي آزاد مي شود و عناصر ضدانقلاب متواري مي گردند.

فلاحي در نامه هايش سختي اوضاع در غائله کردستان و منطقه پاوه را چنين توصيف مي کند:

مهاجمان وارد بخشي از شهر پاوه شده بودند. [آنها] پزشکان و حتي بيماران را سر بريده بودند.

سر يک پاسدار را با موزاييک از گردنش جدا کرده بودند. شهر در آستانه سقوط بود.

و در توصيفي موجز و دقيق مي نويسد:

نيمه هاي شب آخرين پيام شهيد چمران را دريافت کردم. هنوز هم آن را با خود دارم. فقط نوشته بود: “تيمسار فلاحي! خداحافظ، خداحافظ، خداحافظ” و جاي ديگري اشاره مي کند:

من و چمران روزه بوديم. از افطار که خبري نبود، سحر هم که چيزي نخورديم. سحر از داخل آفتابه توالت آب خوردم تا بتوانم روز بعد را روزه بگيرم. اين اوضاع شهر بود...

فلاحي در کشاکش درگيري با گروهک هاي مسلح نيز از هجمه انقلابي نماها مصون نماند. اين اتهامات هنگامي به او نسبت داده شد که مشغول سازماندهي نيروي زميني، براي مقابله با نيروهاي مسلح کردستان بود. فلاحي در قسمتي از نامه اش به هادوي- دادستان وقت انقلاب- در پاسخ به اتهامات چنين نوشت:

تاريخ انقلاب ايران و ملت حق شناس و کبير ايران، درباره سرتيپ ولي فلاحي بعد از اوقضاوت خواهد کرد و سرانجام قضاوت نهايي در رستاخيز الهي و با راي خدا اعلام خواهد شد...

اين هجمه عليه فلاحي با نسبت دادن اتهاماتي چون ضدانقلابي، برانداز و... و بيان جملاتي چون “کارنامه سياه و مشکوک تيمسار فلاحي” ادامه پيدا کرد تا اينکه او قاطعانه در ارديبهشت 1359 پاسخي به مطبوعات ارسال کرد و با صلابت و پرشکوه نوشت:

با اراده ملت و رهبر انقلاب خدمت را پذيرفته ام و در اين راه نه از مرگ هراسي دارم و نه از سرزنش هاي اهل زمان.

سال 1359 فرا مي رسد. سپهبد قرني در اين سال ترور مي شود و به تاريخ 29 خرداد 1359 حکم جانشيني رياست ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ايران به سرلشکر فلاحي ابلاغ مي شود. ابوالحسن بني صدر- اولين رئيس جمهور جمهوري اسلامي ايران- از مقام فرماندهي کل قوا عزل مي شود و اختيارت او طي نامه اي از حضرت امام(ره)، به تاريخ 21/3/1360 به تيمسار فلاحي تفويض مي شود.

31 شهريور 1359، نيروي زميني عراق وارد خاک ايران مي شود. با دستور سرلشکر فلاحي، لشکر 16 زرهي قزوين تجهيزات خود را سريعا به منطقه مي فرستد. فلاحي در اين زمان مرتبا از جبهه هاي شمال غرب تا جنوب غرب بازديد مي کند.

او در کنار بازديدهاي مکرر از مناطق عملياتي، به طور مستقيم در نبرد سوسنگرد، عمليات تپه چشمه، عمليات نصر، الله اکبر، عمليات طراح در اهواز، عمليات تصرف نوسود و آزادسازي بستان و... شرکت مي کند.

به تاريخ يکم مهر 1360، با حضور لشکر 77 خراسان و تيپ 37 زرهي شيراز و گردان هاي تانک لشکرهاي 16 زرهي قزوين و 92 زرهي اهواز، عمليات ثامن الائمه با نظارت مستقيم تيمسار فلاحي آغاز مي شود.

عمليات به ساعت يک دقيقه بامداد روز پنجم مهرماه 1360 آغاز مي شود و به ساعت 20:6 بامداد روز ششم مهرماه، با پيام فرمانده تيپ دوم، جزيره آبادان پس از يک سال محاصره، آزاد مي شود.

چند ساعت پس از آزادسازي جزيره آبادان، فلاحي با فرماندهان تيپ هاي يک و 2 و 3 لشکر 77 خراسان، فرمانده توپخانه لشکري، فرماندهان پشتيباني خدمات رزمي، روساي ارکان ستاد لشکر 77، فرمانده تيپ 37 زرهي شيراز، فرماندهان گردان هاي تانک لشکرهاي 16 و 92 و فرمانده لشکر 77، جلسه اي تشکيل مي دهد و اقدامات بعدي را به آنها توصيه مي کند.

بعد از جلسه، به درخواست سرهنگ کهتري، از مناطق آزاد شده بازديد مي کند. مي گويند فلاحي از جاده اي به سمت آبادان مي رفت که هميشه آرزو مي کرد روزي از وجود عراقي ها پاکش کند.

صبح روز بعد، يعني 7 مهرماه 1360، در قرارگاه عملياتي لشکر 77 در ماهشهر، رژه اسراي عراقي را سان مي بيند و همانجا لشکر 77 خراسان را به نام امام هشتم، لشکر 77 پيروز ثامن الائمه مي خواند.

بعد از مراسم رژه، فلاحي به همراه سرهنگ نامجو (وزير دفاع وقت)، سرهنگ فکوري و تيمسار ظهيرنژاد به قرارگاه لشکر 92 مستقر در اهواز مي روند. نهار مي خورند و آماده مي شوند براي رفتن به فرودگاه و از آنجا، عزيمت به تهران. تيمسار ظهيرنژاد از مسافرت با هواپيما امتناع مي کند و بقيه- يعني نامجو، فلاحي، فکوري و کلاهدوز- به فرودگاه مي روند. شهيد جهان آرا را در فرودگاه مي بينند. هواپيماي اختصاصي آنها آمادگي پرواز ندارد. خلبان هواپيما مي گويد: “نشان دهنده هواپيما از کار افتاده.” سرهنگ خلبان شهيد فکوري نيز گفته خلبان را تاييد مي کند. خلبان به فلاحي پيشنهاد مي دهد که صبح زود حرکت کنند تا اول وقت در تهران باشند.

از هواپيما که خارج مي شوند، روي پلکان، فلاحي چشمش به يک فروند هواپيماي130 -c مي افتد. هواپيماي مذکور براي انتقال پيکر شهدا و مجروحين به تهران در نظر گرفته شده. تيمسار پيشنهاد پرواز با آن هواپيما را مي دهد. مي گويد: همين خوب است. شهدا را هم مشايعت مي کنيم.

هواپيما با نيم ساعت تاخير حرکت خواهد کرد. فلاحي به همراهش ستوانيار هوشنگ بابايي مي گويد: برو آن ماشين بليزر را از آن سرباز بگير و شخصا ببر به مقر فرماندهي و تحويل بده. هنوز نيم ساعت وقت هست. برو و برگرد.

حاجي بابايي به دستور فرمانده، خارج مي شود. به در خروجي فرودگاه که مي رسد زني و پيرمردي را مي بيند که مجروحي بر دست دارند و التماس به مامورين فرودگاه مي کنند که اجازه بدهند با هواپيما بروند تهران، ولي مامورين مانع شده اند. حاجي بابايي بر مي گردد پيش فلاحي و ماجرا را براي او تعريف مي کند. فلاحي دستور مي دهد آنها را به داخل راه بدهند. حاجي بابايي دستور را ابلاغ مي کند و ماشين را مي راند به سمت مقر فرماندهي.

ميانه هاي راه چرخ ماشين پنچر مي شود و حاجي بابايي که معطل گرفتن پنچري چرخ شده، با تاخير به فرودگاه بر مي گردد. وقتي مي رسد، هواپيما را مي بيند که در غروب ساعت هفت عصر، در آسمان اهواز اوج گرفته و چون قطره جيوه اي در سرخي آسمان حل مي شود.

هواپيما تا 80 مايلي تهران به آسودگي پرواز مي کند. خلبان با برج مهرآباد تماس مي گيرد و اجازه کم کردن ارتفاع پرواز را مي خواهد. موافقت مي شود. 15 مايلي تهران. خلبان دوباره مي خواهد ارتفاع را کمتر کند. باز موافقت مي شود. ارتفاع تا 8500 پايي زمين پايين مي آيد. به محض کم شدن ارتفاع هر چهار موتور هواپيما از کار مي افتد.

زحمت كش بود . صمیمانه دلش می‌خواست خدمت كند . علاقمند به حفظ جمهوری اسلامی ایران بود و تا آنجائیكه در توان داشت سعی می‌كرد كه هماهنگی لازم را در بین نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران و سایر نیروها مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و دیگر نیروهای مردمی بوجود بیاورد.

نامه شهید سرلشگر فلاحی به فرزندش،

... فرزندم, مكرم‌ ترين شما, پاك‌ترين شماست. خواجة كائنات محمد امين مي‌فرمايد: « عزيزترين شما نزد خدا, سودمندترين شما هستند. » و من مي‌گويم   بر اساس اصول موصوف چنان زندگي كن كه هرگز از گذشته پشيمان نباشي. همه موجودات آفريدة پروردگارند, مبادا آنها را پست بداني. فرزندم، دين، يك ضرورت اجتماعي است و من پس از ۹ سال كاووش در اديان, اسلام را برگزيدم. مردم را به زبان و كردارت ميازار. اعضاي مادي انسان فقط خلق شده‌اند تا انديشه انساني متجلي گردد و كالبد انسان جلوه‌گاه انديشه انسان است. مي‌خواهم جز به پيشگاه خداوند در برابر كسي سر تعظيم فرود نياوري و هرگز كاري را نيمه رها مكني و كاري را كه قادر به انجامش نيستي در موردش صحبت نكن. سرانجام چنان زندگي كن كه در مرحله ارتحال قهرمانانه و مشتاقانه به آفريدگار كائنات ملحق گردي.

فرازی از وصيت‌ نامه شهید بزرگوار امیرارتش اسلام سرلشگر فلاحی،

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام خدا, به نام ايران, به نام اسلام ... به نام رهبر انقلاب حضرت آيت الله امام روح الله خميني. وصيت من اجراي فرمان خدا, كتاب خدا و قانون مدني جمهوري اسلامي ايران است. زندگينامه و كارنامه من, قضاوت ملت ايران به ويژه ارتش ايران است. هيچ آرزوي دوري در اين جهان هستي به جز كمال انقلاب و كمال جهاد اكبر ندارم. همسر و فرزندان و پدر و مادر و برادران و خواهرم و برادرزادگان و ... را به خداوند و به ملت ايران مي‌سپارم. از همه مي‌خواهم مرا ببخشند و من نيز همه را مي‌بخشم.




:: موضوعات مرتبط: دانستنیهای طالقان , ,
:: برچسب‌ها: امیر سرافراز ارتش اسلام شهید سرلشگر ولی اله فلاحی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0 |
نویسنده : حسین مطلبی
تاریخ : جمعه 25 مهر 1393

مطالب مرتبط با این پست
» تاريخچه طالقان
» روستاهاي طالقان
» معرفي كلي طالقان
» راههای مهم ارتباطی طالقان
» جاذبه هاي طبيعي طالقان
» جاذبه هاي فرهنگي ، تاريخي طالقان
» مشاهیر طالقان
» سفر نواب صفوي به طالقان
» نقشه طالقان
» مناظر زیبای طالقان
» درختان کهنسال طالقان
» جاذبه های گردشگری طالقان
» اسامی روستاهای طالقان
» جاهای دیدنی طالقان
» امام زاده های طالقان
» زبان و مذهب مردم طالقان
» ایستــــا” مرموزترین روستای ایران توقفگاه طـــالقان
» مراسم ازدواج و عروسی در طالقان
» شعری در توصیف شهرستان طالقان
» درباره شهرستان طالقان
» تاریخ تحلیلی طالقان
» زندگی_آیت_الله_طالقانی
» سرداران و امیران طالقان
» حمام میر
» آثار باستاني طالقان
» روستای تکیه ناوه طالقان در گذر زمان
» ابزار و وسایل قدیم طالقان(طرحها:شادروان هوشنگ پور کریم)
» نام های خانوادگی اهالی بومی روستاهای طالقان به ترتیب الفبا و ذکر نام روستا یا روستاها
» لیست مهمانهای یک خانم طالقانی برای عروسی
» دانستنیهای طالقان
» انواع درختان و میوه های طالقان
» مراسم نار اندازی عروسی در طالقان
» ابشار کرکبود
» حمام‌های باستانی طالقان
» معرفی شهدای تکیه ناوه
» درباره طالقان
» عوارض طبیعی طالقان
» امار جمعیت طالقان
» آداب و رسوم مردم طالقان "خواستگاری"
» امیر سرافراز ارتش اسلام شهید سرلشگر ولی اله فلاحی
» آبشار شلبن (شله بن)، طالقان
» آبشار آسکان، طالقان
» بازی های محلی طالقان
» نظری بر طالقان
» آمار و اطلاعات طالقان
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: